loading...

زینمات

تمام این اعمال اشاره می کند که نماز یک عمل فعال است. اگرچه ممکن است هنگام دعا احساس آرامش داشته باشیم، اما دعا همچنان یک عمل است، وقتی نماز می خوانیم تماشاگر منفعل یا شنونده بی طرف نیستیم، نماز انرژی می گیرد.
کتاب مقدس به ما می گوید که دعای جدی افراد عادل بسیار ثمربخش است ( یعقوب 5:16 ) . دعای غم انگیز عیسی در جتسیمانی، دعای جدی و جدی بود. عرق او مانند قطرات خون بر زمین فرود آمد و یعقوب تمام شب را در بینوئل با فرشتگان کشتی گرفت. به طور خلاصه، دعا احساسی است تا بی تفاوت.
عیسی مَثَل بیوه‌زنی را گفت که اصرار داشت پرونده خود را به قاضی ظالم برساند. قاضی که نه از خدا می ترسید و نه به دنیا احترام می گذاشت، شکایت بیوه زن را شنید، از انبوه شکایت های گریان متأثر نشد، بلکه به خاطر عذاب همیشگی بیوه زن برای انتقام گرفتن از او متأثر شد. یعنی بیوه بی وقفه قاضی را اذیت می کرد تا او را وادار به عمل کند.
این مثل برای این نیست که بگوییم خدا نسبت به نیازهای ما بی تفاوت است و باید قبل از شنیدن دعای ما تا حد بی حوصلگی نسبت به ما وسواس داشته باشد، بلکه این نیست که یک قاضی عادل را با خدای کاملاً عادل مقایسه کنیم. در اینجا یک روش مقایسه است. عیسی در تمثیل‌های خود از عبارت «چقدر بیشتر» استفاده کرد. در اینجا عیسی گفت: « آیا خدا انتقام برگزیدگان خود را که شبانه روز گریه می‌کنند نگرفته است و انتقام آنها را نخواهد گرفت ؟» ( لوقا 18:17 ) پس هدف این مقایسه این است: فرض کنید مردی، قاضی ناعادل می‌تواند به سخنان گوش کند. تقاضای مداوم زنان بیوه، چقدر بیشتر قاضی ما در بهشت دعاهای ما را بیشتر خواهد شنید؟ در اینجا بیوه استقامت به قدیسی تشبیه شده است که شبانه روز فریاد می زند. درست مثل بالش پادشاه دیوید که تمام شب از گریه او خیس شده بود. بنابراین دعای اولیای الهی در پیشگاه خداوند سرشار از احساس و حتی اشک است.
اضطرار راه صحیح دعاست، اما تعصب نه. بین این دو فرق است، هر دو دعاهای پرشور و احساسی هستند.
اضطرار از دو جهت می تواند به تعصب تبدیل شود: فکری و عاطفی. اضطرار وقتی به دیوانگی تبدیل می شود که ذهن از فکر کردن باز می ماند و احساسات از کنترل خارج می شوند. دعای متعصبانه به نوعی چرندیات سرسام آور می لغزد که خدا را تسبیح نمی کند.
تعصب تلاشی برای تقلید از اضطرار خداپرستی است، اما جعلی است. ما اینجا هستیم تا به کسانی که عمداً احساسات دیگران را دستکاری می کنند هشدار دهیم. فوریت معنوی واقعی مقدس و زیبا است و نمی توان عمداً وانمود کرد. به راحتی می توان اضطرار را با تعصب اشتباه گرفت و این سردرگمی کشنده است.
عبادت و ستایش
همانطور که دعای خداوند به ما نشان می دهد، مناسب ترین دعا با عبادت و ستایش خداوند آغاز می شود. متأسفانه، اکثریت قریب به اتفاق دعاهای ما به محض آمدن با درخواست های ما همراه است. ما اغلب فقط زمانی به خدا می رویم که چیزی را بخواهیم. غالباً ما آنقدر مشتاقیم که خواسته ها و نیازهای خود را مطرح کنیم (در واقع، خدا قبلاً آن را می دانست) که یا به سادگی از عبادت و ستایش صرف نظر می کنیم یا ظاهراً.
با ترک عبادت و حمد، باطن نماز قطع می شود. دعای جدی برای حاجت یا دعای خود یک چیز است و برای عبادت و ستایش یک چیز دیگر. در طول اعصار، دعای مقدسین بزرگ و مبارزان دعای کلیسا با اشتیاق آنها برای پرستش و ستایش خدا مشخص شده است.
باشد که خدا ما را از حدس و گمان در مورد تعالیم مسیح منع کند، اما باید اعتراف کنم که از پاسخ عیسی به شاگردانی که از او در مورد دعا پرسیدند، کمی شگفت زده شدم. هنگامی که شاگردان از او پرسیدند: "به ما یاد بده که چگونه دعا کنیم"، انتظار داشتم پاسخ او دعای خداوند نباشد، بلکه به آنها پاسخ دهد: "اگر می خواهید یاد بگیرید که چگونه دعا کنید، مزامیر را بخوانید."
من کمی تعجب کردم که عیسی به شاگردان اجازه نداد مزامیر را بخوانند. مزامیر نه تنها حاوی قلب باز داوود است، بلکه مملو از پرستش و ستایش خداوند است که توسط روح القدس نازل شده است. این الگوی دعایی است که ما می توانیم به خوبی از آن پیروی کنیم.
تردید و ضعفی که در بیان عبادت و ستایش با آن مواجه می شویم، ممکن است دو ریشه داشته باشد. اولین مورد این است که ما واژگان مناسب نداریم. وقتی صحبت از ستایش خدا به میان می‌آید، اغلب در یافتن کلمات شکست می‌خوریم و ادگار پو گفت که نوشتن کتاب‌های رسی به زبان ساده تر از شعر مناسب است. هدف از شعر بالا بردن روح انسان به ارتفاعات عالی است، جای تعجب نیست که مزامیر در کتاب مقدس در قالب شعر نوشته شده است. در زبور، روح انسان در بیان کلمات حمد و ستایش خداوند به بالاترین حد خود می رسد.
بسیاری از اعضای جنبش کاریزماتیک می گویند که یکی از دلایل اصلی آنها برای دنبال کردن موهبت زبان، استفاده از زبان دعا برای دور زدن فقر زبان و واژگان است. مردم اغلب احساس می کنند که کلمات آنها برای ابراز حمد و ستایش خداوند کافی نیست و این کمبود گاهی اوقات می تواند ناامید کننده باشد. چارلز وسلی نیز این احساس را در شعر "کاش هزار زبان داشتم" بیان می کند که در آن می خواند که مردم فقط یک زبان دارند که مانع پرستش و ستایش ما از خدا می شود. و نود و نه زبان.
مزمورنویسان از کلمات ساده اما قدرتمند استفاده می کردند تا با قلب خود احترام خود را برای خدا بیان کنند، اما بدون دور زدن سر خود. لب گشودند و حمد و ثنای خداوند را سر دادند. بدون شک این ستایش ها الهام گرفته از روح القدس و نتیجه ذهن غوطه ور آنها در امور خدا بود.
دلیل دیگر ناآگاهی ماست. ما کم حرف نیستیم، بلکه از خدایی که ستایش می کنیم ، بی اطلاع هستیم . عبادت ما هم فاقد معرفت خداست.
بیایید مرد جوانی را مثال بزنیم که عاشق شده و برای دوست دخترش نامه ای عاشقانه می نویسد. این پسر ممکن است مردی خجالتی و محجوب باشد، اما با علاقه و قلم، شکسپیر دیگری است. نامه های عاشقانه ای که او می نویسد شاید ادبی نباشند، اما به هیچ وجه فاقد واژگان نیستند. چون عاشق است دلش به قلمش فرمان می دهد.
چگونه یک انسان می تواند برای خدایی که نمی شناسد کتاب عشق بنویسد؟ چگونه دهان آدمی می‌تواند ستایش یک موجود ماورایی مبهم و بی‌نام را سرازیر کند؟ خداوند دارای شخصیت است، او دارای تاریخچه شخصی طولانی است و نه تنها در صحنه باشکوه طبیعت، بلکه در بین خطوط کتاب مقدس نیز خود را برای ما آشکار می کند. اگر ذهن ما مملو از کلام او باشد، زبان های دست و پا چلفتی ما کلمات ستایش آمیز با معنی روشن را می ریزد و با غوطه ور شدن در مطالعه مزامیر، نه تنها به درک عمیقی از نحوه پرستش و ستایش خداوند دست خواهیم یافت، و در مورد خدایی که ما می پرستیم و ستایش می کنیم بیشتر آشنا خواهیم شد.
چرا باید او را عبادت و ستایش کنیم؟ زیرا مسئولیت ما به عنوان انسان است. خداوند ما را فرا می خواند تا زمین را از جلال خود پر کنیم. ما به شکل او آفریده شده ایم تا جلال او را منعکس کنیم و هدف اصلی زندگی ما جلال نام خداست. باید او را عبادت و ستایش کنیم، اما از او تعارف نکنیم، مثل اینکه چند کلمه نیکو بگوییم تا از او چیزی بخواهیم. متوجه می شویم که فرشتگان در بهشت عرش خدا را احاطه کرده اند و او را عبادت و ستایش می کنند.
چرا عبادت و ستایش در عمل اهمیت دارد؟ زیرا کل زندگی مسیحی، زندگی اطاعت و خدمت، با قدوسیت و کرامت خداوند که در ذهن ما حک شده است، پیش می رود و جان می گیرد.
اگر قرار است برای کسی کار بسیار سختی انجام دهم، ابتدا برای آن شخص احترام قائل هستم. اگر کسی می خواهد که من به دنیا بروم و خشم، آزار و اذیت و خصومت را تحمل کنم، باید برای آن شخص احترام عمیقی قائل باشم. تنها به این ترتیب کار برای تکمیل آسان تر می شود.

هنگامی که نماز خود را با حمد و عبادت آغاز می کنیم، زمینه را برای اعتراف، شکرگزاری و دعاهای بعدی فراهم می کنیم. عبرانیان 4:16 به ما می گوید که باید بدون محدودیت وارد قدس القدس شویم، زیرا پرده توسط صلیب برداشته شده است. شمشیر شعله ور شده توسط فرشته در دروازه بهشت دور انداخته شده است (توجه داشته باشید : این به پیدایش 3:24 اشاره دارد ) . مسیح راهی برای نزدیک شدن ما به پدر ایجاد کرده است، اما اگر به تاریخ نگاه کنیم، مردم هنوز فکر می کنند که خدا هنوز بسیار برتر از آنهاست، و بنابراین فاصله ای محترمانه را حفظ می کنند. شکل دعا به قدری سختگیرانه است که اغلب تضاد فاحشی بین کلیسا و مؤمن عادی وجود دارد.

امروز «دعای ناطق» داریم. با خدا اینطوری حرف میزنیم: "خدایا تو چطوری؟ امروز حالم خوب نیست، اما ...میدونی من و تو با هم راهی داریم، نظرت چیه؟" خدا خیلی معمولی است. از نظر تاریخی، امروزه مردم به دلایلی این کار را انجام می دهند. این یک واکنش متقابل در برابر تمرکز بیش از حد روی فرم است، اما انجام این کار به خودی خود منجر به خودپسندی می شود. این عمل در ابتدا برای حذف مواد ساخته شده توسط انسان در نظر گرفته شده بود، اما بدترین چیزهای ساخته شده توسط بشر را ایجاد کرد. موجودی چنین صلاحیتی ندارد که بیاید و مستقیم با خدا اینقدر بی پروا صحبت کند.خداوند ما را دعوت می کند که آزادانه به سوی او بیاییم، اما باید به یاد داشته باشیم که وقتی با خدای متعال رو در رو می شوید، همچنان به سوی خدا می آییم. ، چه کسی جرات دارد در یک بازی فوتبال مانند یک دوست صحبت کند؟ می‌توانیم با جسارت بیاییم، اما نباید عجولانه بیاییم، نباید با نارضایتی بیاییم و اتفاقی بیاییم، انگار با دوستان قدیمی کنار می‌آییم.

وقتی نمازمان را با ستایش و ستایش شروع می کنیم، تصدیق می کنیم که با چه کسی صحبت می کنیم. دستور زبان ما نباید کامل باشد و کلمات ما نباید زیبا باشند، بلکه آنچه می گوییم باید منعکس کننده آنچه خداوند است باشد. هیبت عبادت و ستایش می تواند ما را به نگرش مناسبی برساند که به ما امکان می دهد با اعتراف و دعا دنبال کنیم.

کتاب‌های زیادی هستند که اخیراً منتشر شده‌اند و سعی دارند ما را متقاعد کنند که اگر فقط مراحلی را که آنها برای دعا تعیین کرده‌اند دنبال کنیم، خداوند آنچه را که می‌خواهیم به ما می‌دهد، و به نظر می‌رسد این نویسندگان می‌گویند: "این کار را انجام دهید یا استفاده کنید. اگر نماز بخوانی، با یقین می دانی که خداوند خواسته ات را برآورده می کند.» این دعا نیست، جادو است. این ایمان نیست، خرافات است. این تلاشی است برای دستکاری خدای مقتدر با ترفندهایی به طوری که کسانی که اینگونه دعا می کنند فراموش کنند با چه کسی صحبت می کنند. خدای مقتدر را نمی توان دستکاری کرد، او قلب همه کسانی را که به او دعا می کنند می شناسد، برای دعای واقعی مقدمه ای وجود دارد و آن این است که مردم باید خاضعانه از خدای لشکریان اطاعت کنند، عبادت کنند و ستایش کنند.

اعتراف

پس از عبادت و حمد، باید به اقرار و توبه برسیم. به یاد داشته باشید، جدا از کار تمام شده مسیح، ما اصلاً صلاحیت آمدن به نزد خدا را نداریم، ما شایسته نیستیم که به تنهایی و آنچه انجام داده ایم با خدا صحبت کنیم، و هیچ چیزی در ما نیست که بتواند ما را به خدا برساند. کتاب مقدس به ما می گوید که خدا آنقدر مقدس است که حتی نمی تواند به گناه نگاه کند. خدا به افراد صالح نگاه می کند، اما ما در زندگی روزمره خود چندان عادل نیستیم. علیرغم گناهانمان، خدایی که به آن خدمت می کنیم، از ما دعوت می کند که نزد او بیاییم.

پیش از این که دعای ربانی را مطالعه کردیم، به نکاتی از اقرار و توبه اشاره کردیم. همانطور که عیسی در این الگوی دعا به ما نشان داد، اعتراف بخشی عادی از گفتگوی ما با خدا است. اعتراف یک شکل پیش پا افتاده و بی دردسر نیست، فقط باید چند بار در سال انجام شود. اعتراف باید دعای روزانه یک مسیحی باشد، زیرا تمام زندگی ما با اعتراف و توبه همراه است، دلیل اصلی نیاز به اعتراف و توبه هر روز این است که ما هر روز قانون خدا را زیر پا می گذاریم و کاری را که نباید انجام می دهیم انجام می دهیم. اما آنچه را که خدا به ما دستور داده است انجام ندهید. ما هر روز به خدا بدهکاریم، بنابراین نمازهای روزانه ما باید حاوی محتوای اقرار و توبه خالصانه باشد.

جای تعجب نیست که آیین کاتولیک رومی توبه را به مقام مقدس ارتقا می دهد. صرفاً به این دلیل که آیین توبه هدف اصلاحات بود، نقش منفی در قتل بیش از حد اعترافات توسط مسیحیان پروتستان داشت. این یک نمونه کلاسیک از ترک غذا به دلیل خفگی است. اصلاح طلبان نمی خواستند از شر اعتراف خلاص شوند، اما آنها در عمل در کلیسای پس از اصلاحات این کار را انجام دادند.

آیین توبه در کاتولیک رومی شامل چندین چیز است: اعتراف شفاهی به گناهان، بخشش توسط یک روحانی و سپس "غرامت گناه" برای برآوردن الزامات آیین مقدس. این «برطرف کردن عیب‌ها» می‌تواند به صورت آشکار و چند بار گفتن کلمات ستایش مریم یا خدای پدر باشد، یا در واقع انجام کاری دشوارتر باشد. این روش کفاره برای مسیحیان توبه‌کار طراحی شده است تا بتوانند کارهای نیک را برای جبران گناهان خود جمع کنند تا خدا بتواند آنها را به فیض عادل شمرده است.

این آخرین مورد بود که باعث بزرگ ترین جنجال قرن شانزدهم شد. اصلاح طلبان معتقد بودند که این انتساب بر کفایت و اثربخشی کار رستگاری که مسیح برای ما بر روی صلیب انجام داده است، سایه می افکند. این دکترین کاتولیک رومی برای جبران عیوب، آموزه های کتاب مقدسی را در مورد توجیه تنها با ایمان مسدود می کند.

در مجادله بر سر مراسم اعتراف، پروتستان ها به اهمیت اقرار و اعتراف اعتراضی نکردند و اعتراف به گناه را در میان مسیحیان انکار نکردند. چیزی که آنها به چالش می کشند این است که ما باید در برابر روحانیت اقرار کنیم. اما آنها اذعان دارند که این آموزه کتاب مقدس است که مردم به گناهان خود اعتراف می کنند. اعلام عفو توسط روحانیت موضوع مهمی نبود. زیرا کلیسای کاتولیک روم همیشه تعلیم داده است که مفهوم روحانیون که آمرزش گناهان را اعلام می کنند بر اساس آنچه عیسی در مورد کلیسا در متی 16:19 تعلیم داد است : " هر چه بر روی زمین ببندید در آسمان نیز بسته خواهد شد و هر چه را بگشایید. زمین در آسمان بسته خواهد شد و در آسمان آزاد خواهد شد .» این به سخنگوی کلیسا این اختیار را داد که از طرف مسیح برای کسانی که اعتراف کرده و توبه کردند، آمرزش گناهان را اعلام کند.

کلیسای کاتولیک روم می‌داند که به معنای عالی، قدرت بخشش گناهان در اختیار روحانیون نیست. آنها چیزی بیش از نمایندگان مسیح نیستند. عملاً، بخشش یک کشیش هیچ تفاوتی با یک واعظ پروتستانی ندارد که اطمینان بخشیدن به بخشش خدا را تأیید می کند، همانطور که از منبرهای روزانه در سراسر کشور اعلام می شود.

یوحنای رسول به ما می‌گوید: « اگر به گناهان خود اعتراف کنیم، خدا امین و عادل است تا گناهان ما را ببخشد و ما را از هر ناراستی پاک کند .» (اول یوحنا 1 : 9 ) در اینجا می‌بینیم که خدا وعده می‌دهد که گناهان ما را ببخشد. نادیده گرفتن یا نادیده گرفتن این وعده مسلماً خطرناک است. خداوند به ما دستور می دهد که به گناهان خود اعتراف کنیم و وعده می دهد که گناهانمان را ببخشد، پس واضح است که باید هر روز به گناهان خود اعتراف کنیم. آنچه باید توضیح داده شود این است که اقرار و توبه به چه معناست و شامل آن موارد می شود.

ما می توانیم دو اعتراف متفاوت را تشخیص دهیم: یکی اعتراف ناقص از شرم است و یکی اعتراف واقعی. اولی یک تظاهر است و هرگز نمی تواند ما را به بخشیدن وادار کند. کمی مثل این است که کودکی که کار بدی انجام داده است توسط مادرش درجا گیر می افتد و گریه می کند و می گوید: "مامان، مامان، متاسفم، لطفا نده" مرا بزن". این نوع توبه کاملاً به دلیل ترس از مجازات است. زمانی که گناهکار به گناهان خود نزد خداوند اعتراف می کند، از روی پشیمانی واقعی نیست، بلکه برای اجتناب از رفتن به جهنم است.

اعتراف و توبه واقعی توبه به درگاه خداوند است که در برابر خدا گناه کرده است. در این زمان، گناهکار برای گناه خود سوگواری می کند، نه برای از دست دادن پاداش یا ترس از قضاوت، بلکه به این دلیل که جلال خدا را جریحه دار کرده است. کاتولیک های رومی دعایی برای بیان اعتراف گناهکار در اعتراف دارند.

" خدایا من واقعاً از ته دل احساس بدی دارم چون به تو گناه کردم. از همه گناهانم به خاطر عذاب عادلانه تو متنفرم و مهمتر از آن خدای من چون به تو گناه کردم گناه کردم. در برابر تو، خدایی که از صمیم قلبم اینقدر خوب و شایسته عشق من هستی، تصمیم می گیرم که به یاری لطف تو، دیگر گناه نکنم و به چنین چیزهایی دست نزنم .»

این دعای توبه فراتر از توبه ناقص به دلیل ترس از مجازات است. این یک پشیمانی خداپسندانه برای گناه کردن در برابر خداوند است. توجه داریم که در اینجا گناهکار اعتراف می کند که خدا کاملاً خوب است و شایسته محبت منحصر به فرد ما است. با کارهای خود توجیه می شود

این دعا همچنین شامل تصمیم برای ترک گناه، تمایل به ترک عادات گناه آلود یا حتی ترک چنین کارهایی است. متواضعانه اعتراف می کند که باید بر رحمت و کمک خداوند تکیه کند.

البته این دعا را می‌توان به صورت اجمالی و صرفاً به صورت مکانیکی و بدون ندامت قلبی خواند. اما خود دعاها نقطه اعتراف و توبه واقعی را در بر می گیرند که بیشتر معنای خود را در فرهنگ ما از دست داده است، و سخت نیست که مردم اعتراف کنند که گناهکار هستند، زیرا کمتر کسی می گوید که او گناهکار است. خودت کامل هستی آنچه اغلب می شنویم این است: "بله، من یک گناهکار هستم، آیا همه ما گناهکار نیستیم؟ هیچ کس کامل نیست." احتمالاً یافتن کسی که ادعا کند بی تقصیر است و به همه چیز پایبند است، سخت است. قانون طلایی (یعنی : با دیگران همانطور رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند ).

دشواری در اعتراف به جدی بودن گناهانمان، بی خدایی مطلق اعمالمان نهفته است. اغلب، چون همه ما گناهکار هستیم و همه گناه داریم، اعتراف و توبه ما سطحی است و ما فاقد آن صداقت و احساس اضطرار هستیم. مزمور 51 دعای یک گناهکار برای اعتراف صادقانه است که توسط نویسنده، پادشاه داوود، پس از ارتکاب زنا با بثشبا نوشته شده است. داوود بدون هیچ بهانه ای نزد خدا آمد. او از خدا نخواست که شرایط خاصی را که در آن مرتکب گناه شده است در نظر بگیرد، و همچنین نگفت که به این دلیل که در مقام پادشاهی بسیار تنها بود، مرتکب گناه شد و داوود سعی نکرد از شدت گناه بکاهد. گناه در برابر خدا در اینجا او به دنبال دلیل، بهانه، برای توجیه خود نیست که رایج ترین دفاع از مجرمان است.

داوود گفت: " من گناهان خود را می دانم، و گناهان من همیشه در پیشگاه من است... تو وقتی مرا توبیخ می کنی عادل و عادل هستی " (مزمور 51 : 3-4 ). به عبارت دیگر، داوود معتقد بود که خداوند مطلقاً عادل است، هرچند خداوند او را به شدت مجازات کرد. آنچه داوود نشان داد دقیقاً همان چیزی بود که خدا گفته بود که او را تحقیر نخواهد کرد و این یک قلب شکسته و پشیمان بود. داوود به درگاه خدا دعا کرد و گفت: « خدایا، در من دلی پاک بیافرین و روحی صالح را در من بازگردان، مرا از حضور خود دور نکن، روح‌القدس خود را پس نگیر، بلکه به من بازگردان، تا شادی نجات را داشته باشم. و مرا با روحی رغبتی حمایت کن » (مزمور 51 : 10-12 ). داوود مهمترین عنصر اعتراف را درک کرد: اتکای کامل به رحمت خدا. نمی توانست کفاره خودش را بدهد. او نمی توانست در مقابل گناهی که مرتکب شده بود چیزی بگوید یا کاری انجام دهد و در پیشگاه خدا برایش مطلقاً غیر ممکن بود. داوود بدهکاران ما را می‌شناخت که نمی‌توانیم بدهی‌های خود را به آنها بپردازیم، چیزی که بعداً عیسی تعلیم داد.

اعتراف و توبه مانند اعلام ورشکستگی است خداوند کمال را می طلبد. كوچك ترين گناه نيز كارنامه كامل را خدشه دار مي كند و تمام اعمال خوب ما در اين دنيا نمي تواند اين لكه را محو كند و خود را از نقص به كمال تبديل كند. هنگامی که گناه انجام شود، ما از نظر اخلاقی ورشکسته شده ایم. تنها امید ما برای کفاره و رستگاری گناهانمان، شخص کامل است.

پس از گناه، تنها گزینه ما اعتراف و توبه است. کسانی که به گناهان خود اعتراف نمی کنند و توبه می کنند بخشیده نمی شوند، ما باید با اخلاص پیش خدا بیاییم تا به گناهان خود اعتراف کنیم و توبه کنیم، داوود گفت: شما قربانی را دوست ندارید... قربانی که خدا می خواهد روح شکسته است. ای خدای شکسته و پشیمان، دل، حقیر نخواهی بود » (مزمور 51 : 16-17 ).

در اینجا، داوود آنچه را که بسیاری در عهد عتیق درک نمی‌کنند بسیار عمیق می‌داند: قربانی‌هایی که در معبد تقدیم می‌شوند هیچ کاری برای گناهکاران نمی‌کنند. نذورات قربانی هایی هستند که به کمال قربانی فراتر از خودشان اشاره می کنند. فقط بره کامل و بی عیب و نقص می تواند واقعاً کفاره گناه را بپردازد. خون گاو و گوسفند نمی تواند گناه را از بین ببرد، اما خون عیسی می تواند. برای اینکه گناهان ما بازخرید و توسط مسیح پوشانده شود، باید با روحی شکسته و قلبی پشیمان به نزد خدا بیاییم.

فداکاری که خدا می خواهد روح شکسته و دل پشیمان است .

تمام این اعمال اشاره می کند که نماز یک عمل فعال است. اگرچه ممکن است هنگام دعا احساس آرامش داشته باشیم، اما دعا همچنان یک عمل است، وقتی نماز می خوانیم تماشاگر منفعل یا شنونده بی طرف نیستیم، نماز انرژی می گیرد.
کتاب مقدس به ما می گوید که دعای جدی افراد عادل بسیار ثمربخش است ( یعقوب 5:16 ) . دعای غم انگیز عیسی در جتسیمانی، دعای جدی و جدی بود. عرق او مانند قطرات خون بر زمین فرود آمد و یعقوب تمام شب را در بینوئل با فرشتگان کشتی گرفت. به طور خلاصه، دعا احساسی است تا بی تفاوت.
عیسی مَثَل بیوه‌زنی را گفت که اصرار داشت پرونده خود را به قاضی ظالم برساند. قاضی که نه از خدا می ترسید و نه به دنیا احترام می گذاشت، شکایت بیوه زن را شنید، از انبوه شکایت های گریان متأثر نشد، بلکه به خاطر عذاب همیشگی بیوه زن برای انتقام گرفتن از او متأثر شد. یعنی بیوه بی وقفه قاضی را اذیت می کرد تا او را وادار به عمل کند.
این مثل برای این نیست که بگوییم خدا نسبت به نیازهای ما بی تفاوت است و باید قبل از شنیدن دعای ما تا حد بی حوصلگی نسبت به ما وسواس داشته باشد، بلکه این نیست که یک قاضی عادل را با خدای کاملاً عادل مقایسه کنیم. در اینجا یک روش مقایسه است. عیسی در تمثیل‌های خود از عبارت «چقدر بیشتر» استفاده کرد. در اینجا عیسی گفت: « آیا خدا انتقام برگزیدگان خود را که شبانه روز گریه می‌کنند نگرفته است و انتقام آنها را نخواهد گرفت ؟» ( لوقا 18:17 ) پس هدف این مقایسه این است: فرض کنید مردی، قاضی ناعادل می‌تواند به سخنان گوش کند. تقاضای مداوم زنان بیوه، چقدر بیشتر قاضی ما در بهشت دعاهای ما را بیشتر خواهد شنید؟ در اینجا بیوه استقامت به قدیسی تشبیه شده است که شبانه روز فریاد می زند. درست مثل بالش پادشاه دیوید که تمام شب از گریه او خیس شده بود. بنابراین دعای اولیای الهی در پیشگاه خداوند سرشار از احساس و حتی اشک است.
اضطرار راه صحیح دعاست، اما تعصب نه. بین این دو فرق است، هر دو دعاهای پرشور و احساسی هستند.
اضطرار از دو جهت می تواند به تعصب تبدیل شود: فکری و عاطفی. اضطرار وقتی به دیوانگی تبدیل می شود که ذهن از فکر کردن باز می ماند و احساسات از کنترل خارج می شوند. دعای متعصبانه به نوعی چرندیات سرسام آور می لغزد که خدا را تسبیح نمی کند.
تعصب تلاشی برای تقلید از اضطرار خداپرستی است، اما جعلی است. ما اینجا هستیم تا به کسانی که عمداً احساسات دیگران را دستکاری می کنند هشدار دهیم. فوریت معنوی واقعی مقدس و زیبا است و نمی توان عمداً وانمود کرد. به راحتی می توان اضطرار را با تعصب اشتباه گرفت و این سردرگمی کشنده است.
عبادت و ستایش
همانطور که دعای خداوند به ما نشان می دهد، مناسب ترین دعا با عبادت و ستایش خداوند آغاز می شود. متأسفانه، اکثریت قریب به اتفاق دعاهای ما به محض آمدن با درخواست های ما همراه است. ما اغلب فقط زمانی به خدا می رویم که چیزی را بخواهیم. غالباً ما آنقدر مشتاقیم که خواسته ها و نیازهای خود را مطرح کنیم (در واقع، خدا قبلاً آن را می دانست) که یا به سادگی از عبادت و ستایش صرف نظر می کنیم یا ظاهراً.
با ترک عبادت و حمد، باطن نماز قطع می شود. دعای جدی برای حاجت یا دعای خود یک چیز است و برای عبادت و ستایش یک چیز دیگر. در طول اعصار، دعای مقدسین بزرگ و مبارزان دعای کلیسا با اشتیاق آنها برای پرستش و ستایش خدا مشخص شده است.
باشد که خدا ما را از حدس و گمان در مورد تعالیم مسیح منع کند، اما باید اعتراف کنم که از پاسخ عیسی به شاگردانی که از او در مورد دعا پرسیدند، کمی شگفت زده شدم. هنگامی که شاگردان از او پرسیدند: "به ما یاد بده که چگونه دعا کنیم"، انتظار داشتم پاسخ او دعای خداوند نباشد، بلکه به آنها پاسخ دهد: "اگر می خواهید یاد بگیرید که چگونه دعا کنید، مزامیر را بخوانید."
من کمی تعجب کردم که عیسی به شاگردان اجازه نداد مزامیر را بخوانند. مزامیر نه تنها حاوی قلب باز داوود است، بلکه مملو از پرستش و ستایش خداوند است که توسط روح القدس نازل شده است. این الگوی دعایی است که ما می توانیم به خوبی از آن پیروی کنیم.
تردید و ضعفی که در بیان عبادت و ستایش با آن مواجه می شویم، ممکن است دو ریشه داشته باشد. اولین مورد این است که ما واژگان مناسب نداریم. وقتی صحبت از ستایش خدا به میان می‌آید، اغلب در یافتن کلمات شکست می‌خوریم و ادگار پو گفت که نوشتن کتاب‌های رسی به زبان ساده تر از شعر مناسب است. هدف از شعر بالا بردن روح انسان به ارتفاعات عالی است، جای تعجب نیست که مزامیر در کتاب مقدس در قالب شعر نوشته شده است. در زبور، روح انسان در بیان کلمات حمد و ستایش خداوند به بالاترین حد خود می رسد.
بسیاری از اعضای جنبش کاریزماتیک می گویند که یکی از دلایل اصلی آنها برای دنبال کردن موهبت زبان، استفاده از زبان دعا برای دور زدن فقر زبان و واژگان است. مردم اغلب احساس می کنند که کلمات آنها برای ابراز حمد و ستایش خداوند کافی نیست و این کمبود گاهی اوقات می تواند ناامید کننده باشد. چارلز وسلی نیز این احساس را در شعر "کاش هزار زبان داشتم" بیان می کند که در آن می خواند که مردم فقط یک زبان دارند که مانع پرستش و ستایش ما از خدا می شود. و نود و نه زبان.
مزمورنویسان از کلمات ساده اما قدرتمند استفاده می کردند تا با قلب خود احترام خود را برای خدا بیان کنند، اما بدون دور زدن سر خود. لب گشودند و حمد و ثنای خداوند را سر دادند. بدون شک این ستایش ها الهام گرفته از روح القدس و نتیجه ذهن غوطه ور آنها در امور خدا بود.
دلیل دیگر ناآگاهی ماست. ما کم حرف نیستیم، بلکه از خدایی که ستایش می کنیم ، بی اطلاع هستیم . عبادت ما هم فاقد معرفت خداست.
بیایید مرد جوانی را مثال بزنیم که عاشق شده و برای دوست دخترش نامه ای عاشقانه می نویسد. این پسر ممکن است مردی خجالتی و محجوب باشد، اما با علاقه و قلم، شکسپیر دیگری است. نامه های عاشقانه ای که او می نویسد شاید ادبی نباشند، اما به هیچ وجه فاقد واژگان نیستند. چون عاشق است دلش به قلمش فرمان می دهد.
چگونه یک انسان می تواند برای خدایی که نمی شناسد کتاب عشق بنویسد؟ چگونه دهان آدمی می‌تواند ستایش یک موجود ماورایی مبهم و بی‌نام را سرازیر کند؟ خداوند دارای شخصیت است، او دارای تاریخچه شخصی طولانی است و نه تنها در صحنه باشکوه طبیعت، بلکه در بین خطوط کتاب مقدس نیز خود را برای ما آشکار می کند. اگر ذهن ما مملو از کلام او باشد، زبان های دست و پا چلفتی ما کلمات ستایش آمیز با معنی روشن را می ریزد و با غوطه ور شدن در مطالعه مزامیر، نه تنها به درک عمیقی از نحوه پرستش و ستایش خداوند دست خواهیم یافت، و در مورد خدایی که ما می پرستیم و ستایش می کنیم بیشتر آشنا خواهیم شد.
چرا باید او را عبادت و ستایش کنیم؟ زیرا مسئولیت ما به عنوان انسان است. خداوند ما را فرا می خواند تا زمین را از جلال خود پر کنیم. ما به شکل او آفریده شده ایم تا جلال او را منعکس کنیم و هدف اصلی زندگی ما جلال نام خداست. باید او را عبادت و ستایش کنیم، اما از او تعارف نکنیم، مثل اینکه چند کلمه نیکو بگوییم تا از او چیزی بخواهیم. متوجه می شویم که فرشتگان در بهشت عرش خدا را احاطه کرده اند و او را عبادت و ستایش می کنند.
چرا عبادت و ستایش در عمل اهمیت دارد؟ زیرا کل زندگی مسیحی، زندگی اطاعت و خدمت، با قدوسیت و کرامت خداوند که در ذهن ما حک شده است، پیش می رود و جان می گیرد.
اگر قرار است برای کسی کار بسیار سختی انجام دهم، ابتدا برای آن شخص احترام قائل هستم. اگر کسی می خواهد که من به دنیا بروم و خشم، آزار و اذیت و خصومت را تحمل کنم، باید برای آن شخص احترام عمیقی قائل باشم. تنها به این ترتیب کار برای تکمیل آسان تر می شود.

هنگامی که نماز خود را با حمد و عبادت آغاز می کنیم، زمینه را برای اعتراف، شکرگزاری و دعاهای بعدی فراهم می کنیم. عبرانیان 4:16 به ما می گوید که باید بدون محدودیت وارد قدس القدس شویم، زیرا پرده توسط صلیب برداشته شده است. شمشیر شعله ور شده توسط فرشته در دروازه بهشت دور انداخته شده است (توجه داشته باشید : این به پیدایش 3:24 اشاره دارد ) . مسیح راهی برای نزدیک شدن ما به پدر ایجاد کرده است، اما اگر به تاریخ نگاه کنیم، مردم هنوز فکر می کنند که خدا هنوز بسیار برتر از آنهاست، و بنابراین فاصله ای محترمانه را حفظ می کنند. شکل دعا به قدری سختگیرانه است که اغلب تضاد فاحشی بین کلیسا و مؤمن عادی وجود دارد.

امروز «دعای ناطق» داریم. با خدا اینطوری حرف میزنیم: "خدایا تو چطوری؟ امروز حالم خوب نیست، اما ...میدونی من و تو با هم راهی داریم، نظرت چیه؟" خدا خیلی معمولی است. از نظر تاریخی، امروزه مردم به دلایلی این کار را انجام می دهند. این یک واکنش متقابل در برابر تمرکز بیش از حد روی فرم است، اما انجام این کار به خودی خود منجر به خودپسندی می شود. این عمل در ابتدا برای حذف مواد ساخته شده توسط انسان در نظر گرفته شده بود، اما بدترین چیزهای ساخته شده توسط بشر را ایجاد کرد. موجودی چنین صلاحیتی ندارد که بیاید و مستقیم با خدا اینقدر بی پروا صحبت کند.خداوند ما را دعوت می کند که آزادانه به سوی او بیاییم، اما باید به یاد داشته باشیم که وقتی با خدای متعال رو در رو می شوید، همچنان به سوی خدا می آییم. ، چه کسی جرات دارد در یک بازی فوتبال مانند یک دوست صحبت کند؟ می‌توانیم با جسارت بیاییم، اما نباید عجولانه بیاییم، نباید با نارضایتی بیاییم و اتفاقی بیاییم، انگار با دوستان قدیمی کنار می‌آییم.

وقتی نمازمان را با ستایش و ستایش شروع می کنیم، تصدیق می کنیم که با چه کسی صحبت می کنیم. دستور زبان ما نباید کامل باشد و کلمات ما نباید زیبا باشند، بلکه آنچه می گوییم باید منعکس کننده آنچه خداوند است باشد. هیبت عبادت و ستایش می تواند ما را به نگرش مناسبی برساند که به ما امکان می دهد با اعتراف و دعا دنبال کنیم.

کتاب‌های زیادی هستند که اخیراً منتشر شده‌اند و سعی دارند ما را متقاعد کنند که اگر فقط مراحلی را که آنها برای دعا تعیین کرده‌اند دنبال کنیم، خداوند آنچه را که می‌خواهیم به ما می‌دهد، و به نظر می‌رسد این نویسندگان می‌گویند: "این کار را انجام دهید یا استفاده کنید. اگر نماز بخوانی، با یقین می دانی که خداوند خواسته ات را برآورده می کند.» این دعا نیست، جادو است. این ایمان نیست، خرافات است. این تلاشی است برای دستکاری خدای مقتدر با ترفندهایی به طوری که کسانی که اینگونه دعا می کنند فراموش کنند با چه کسی صحبت می کنند. خدای مقتدر را نمی توان دستکاری کرد، او قلب همه کسانی را که به او دعا می کنند می شناسد، برای دعای واقعی مقدمه ای وجود دارد و آن این است که مردم باید خاضعانه از خدای لشکریان اطاعت کنند، عبادت کنند و ستایش کنند.

اعتراف

پس از عبادت و حمد، باید به اقرار و توبه برسیم. به یاد داشته باشید، جدا از کار تمام شده مسیح، ما اصلاً صلاحیت آمدن به نزد خدا را نداریم، ما شایسته نیستیم که به تنهایی و آنچه انجام داده ایم با خدا صحبت کنیم، و هیچ چیزی در ما نیست که بتواند ما را به خدا برساند. کتاب مقدس به ما می گوید که خدا آنقدر مقدس است که حتی نمی تواند به گناه نگاه کند. خدا به افراد صالح نگاه می کند، اما ما در زندگی روزمره خود چندان عادل نیستیم. علیرغم گناهانمان، خدایی که به آن خدمت می کنیم، از ما دعوت می کند که نزد او بیاییم.

پیش از این که دعای ربانی را مطالعه کردیم، به نکاتی از اقرار و توبه اشاره کردیم. همانطور که عیسی در این الگوی دعا به ما نشان داد، اعتراف بخشی عادی از گفتگوی ما با خدا است. اعتراف یک شکل پیش پا افتاده و بی دردسر نیست، فقط باید چند بار در سال انجام شود. اعتراف باید دعای روزانه یک مسیحی باشد، زیرا تمام زندگی ما با اعتراف و توبه همراه است، دلیل اصلی نیاز به اعتراف و توبه هر روز این است که ما هر روز قانون خدا را زیر پا می گذاریم و کاری را که نباید انجام می دهیم انجام می دهیم. اما آنچه را که خدا به ما دستور داده است انجام ندهید. ما هر روز به خدا بدهکاریم، بنابراین نمازهای روزانه ما باید حاوی محتوای اقرار و توبه خالصانه باشد.

جای تعجب نیست که آیین کاتولیک رومی توبه را به مقام مقدس ارتقا می دهد. صرفاً به این دلیل که آیین توبه هدف اصلاحات بود، نقش منفی در قتل بیش از حد اعترافات توسط مسیحیان پروتستان داشت. این یک نمونه کلاسیک از ترک غذا به دلیل خفگی است. اصلاح طلبان نمی خواستند از شر اعتراف خلاص شوند، اما آنها در عمل در کلیسای پس از اصلاحات این کار را انجام دادند.

آیین توبه در کاتولیک رومی شامل چندین چیز است: اعتراف شفاهی به گناهان، بخشش توسط یک روحانی و سپس "غرامت گناه" برای برآوردن الزامات آیین مقدس. این «برطرف کردن عیب‌ها» می‌تواند به صورت آشکار و چند بار گفتن کلمات ستایش مریم یا خدای پدر باشد، یا در واقع انجام کاری دشوارتر باشد. این روش کفاره برای مسیحیان توبه‌کار طراحی شده است تا بتوانند کارهای نیک را برای جبران گناهان خود جمع کنند تا خدا بتواند آنها را به فیض عادل شمرده است.

این آخرین مورد بود که باعث بزرگ ترین جنجال قرن شانزدهم شد. اصلاح طلبان معتقد بودند که این انتساب بر کفایت و اثربخشی کار رستگاری که مسیح برای ما بر روی صلیب انجام داده است، سایه می افکند. این دکترین کاتولیک رومی برای جبران عیوب، آموزه های کتاب مقدسی را در مورد توجیه تنها با ایمان مسدود می کند.

در مجادله بر سر مراسم اعتراف، پروتستان ها به اهمیت اقرار و اعتراف اعتراضی نکردند و اعتراف به گناه را در میان مسیحیان انکار نکردند. چیزی که آنها به چالش می کشند این است که ما باید در برابر روحانیت اقرار کنیم. اما آنها اذعان دارند که این آموزه کتاب مقدس است که مردم به گناهان خود اعتراف می کنند. اعلام عفو توسط روحانیت موضوع مهمی نبود. زیرا کلیسای کاتولیک روم همیشه تعلیم داده است که مفهوم روحانیون که آمرزش گناهان را اعلام می کنند بر اساس آنچه عیسی در مورد کلیسا در متی 16:19 تعلیم داد است : " هر چه بر روی زمین ببندید در آسمان نیز بسته خواهد شد و هر چه را بگشایید. زمین در آسمان بسته خواهد شد و در آسمان آزاد خواهد شد .» این به سخنگوی کلیسا این اختیار را داد که از طرف مسیح برای کسانی که اعتراف کرده و توبه کردند، آمرزش گناهان را اعلام کند.

کلیسای کاتولیک روم می‌داند که به معنای عالی، قدرت بخشش گناهان در اختیار روحانیون نیست. آنها چیزی بیش از نمایندگان مسیح نیستند. عملاً، بخشش یک کشیش هیچ تفاوتی با یک واعظ پروتستانی ندارد که اطمینان بخشیدن به بخشش خدا را تأیید می کند، همانطور که از منبرهای روزانه در سراسر کشور اعلام می شود.

یوحنای رسول به ما می‌گوید: « اگر به گناهان خود اعتراف کنیم، خدا امین و عادل است تا گناهان ما را ببخشد و ما را از هر ناراستی پاک کند .» (اول یوحنا 1 : 9 ) در اینجا می‌بینیم که خدا وعده می‌دهد که گناهان ما را ببخشد. نادیده گرفتن یا نادیده گرفتن این وعده مسلماً خطرناک است. خداوند به ما دستور می دهد که به گناهان خود اعتراف کنیم و وعده می دهد که گناهانمان را ببخشد، پس واضح است که باید هر روز به گناهان خود اعتراف کنیم. آنچه باید توضیح داده شود این است که اقرار و توبه به چه معناست و شامل آن موارد می شود.

ما می توانیم دو اعتراف متفاوت را تشخیص دهیم: یکی اعتراف ناقص از شرم است و یکی اعتراف واقعی. اولی یک تظاهر است و هرگز نمی تواند ما را به بخشیدن وادار کند. کمی مثل این است که کودکی که کار بدی انجام داده است توسط مادرش درجا گیر می افتد و گریه می کند و می گوید: "مامان، مامان، متاسفم، لطفا نده" مرا بزن". این نوع توبه کاملاً به دلیل ترس از مجازات است. زمانی که گناهکار به گناهان خود نزد خداوند اعتراف می کند، از روی پشیمانی واقعی نیست، بلکه برای اجتناب از رفتن به جهنم است.

اعتراف و توبه واقعی توبه به درگاه خداوند است که در برابر خدا گناه کرده است. در این زمان، گناهکار برای گناه خود سوگواری می کند، نه برای از دست دادن پاداش یا ترس از قضاوت، بلکه به این دلیل که جلال خدا را جریحه دار کرده است. کاتولیک های رومی دعایی برای بیان اعتراف گناهکار در اعتراف دارند.

" خدایا من واقعاً از ته دل احساس بدی دارم چون به تو گناه کردم. از همه گناهانم به خاطر عذاب عادلانه تو متنفرم و مهمتر از آن خدای من چون به تو گناه کردم گناه کردم. در برابر تو، خدایی که از صمیم قلبم اینقدر خوب و شایسته عشق من هستی، تصمیم می گیرم که به یاری لطف تو، دیگر گناه نکنم و به چنین چیزهایی دست نزنم .»

این دعای توبه فراتر از توبه ناقص به دلیل ترس از مجازات است. این یک پشیمانی خداپسندانه برای گناه کردن در برابر خداوند است. توجه داریم که در اینجا گناهکار اعتراف می کند که خدا کاملاً خوب است و شایسته محبت منحصر به فرد ما است. با کارهای خود توجیه می شود

این دعا همچنین شامل تصمیم برای ترک گناه، تمایل به ترک عادات گناه آلود یا حتی ترک چنین کارهایی است. متواضعانه اعتراف می کند که باید بر رحمت و کمک خداوند تکیه کند.

البته این دعا را می‌توان به صورت اجمالی و صرفاً به صورت مکانیکی و بدون ندامت قلبی خواند. اما خود دعاها نقطه اعتراف و توبه واقعی را در بر می گیرند که بیشتر معنای خود را در فرهنگ ما از دست داده است، و سخت نیست که مردم اعتراف کنند که گناهکار هستند، زیرا کمتر کسی می گوید که او گناهکار است. خودت کامل هستی آنچه اغلب می شنویم این است: "بله، من یک گناهکار هستم، آیا همه ما گناهکار نیستیم؟ هیچ کس کامل نیست." احتمالاً یافتن کسی که ادعا کند بی تقصیر است و به همه چیز پایبند است، سخت است. قانون طلایی (یعنی : با دیگران همانطور رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند ).

دشواری در اعتراف به جدی بودن گناهانمان، بی خدایی مطلق اعمالمان نهفته است. اغلب، چون همه ما گناهکار هستیم و همه گناه داریم، اعتراف و توبه ما سطحی است و ما فاقد آن صداقت و احساس اضطرار هستیم. مزمور 51 دعای یک گناهکار برای اعتراف صادقانه است که توسط نویسنده، پادشاه داوود، پس از ارتکاب زنا با بثشبا نوشته شده است. داوود بدون هیچ بهانه ای نزد خدا آمد. او از خدا نخواست که شرایط خاصی را که در آن مرتکب گناه شده است در نظر بگیرد، و همچنین نگفت که به این دلیل که در مقام پادشاهی بسیار تنها بود، مرتکب گناه شد و داوود سعی نکرد از شدت گناه بکاهد. گناه در برابر خدا در اینجا او به دنبال دلیل، بهانه، برای توجیه خود نیست که رایج ترین دفاع از مجرمان است.

داوود گفت: " من گناهان خود را می دانم، و گناهان من همیشه در پیشگاه من است... تو وقتی مرا توبیخ می کنی عادل و عادل هستی " (مزمور 51 : 3-4 ). به عبارت دیگر، داوود معتقد بود که خداوند مطلقاً عادل است، هرچند خداوند او را به شدت مجازات کرد. آنچه داوود نشان داد دقیقاً همان چیزی بود که خدا گفته بود که او را تحقیر نخواهد کرد و این یک قلب شکسته و پشیمان بود. داوود به درگاه خدا دعا کرد و گفت: « خدایا، در من دلی پاک بیافرین و روحی صالح را در من بازگردان، مرا از حضور خود دور نکن، روح‌القدس خود را پس نگیر، بلکه به من بازگردان، تا شادی نجات را داشته باشم. و مرا با روحی رغبتی حمایت کن » (مزمور 51 : 10-12 ). داوود مهمترین عنصر اعتراف را درک کرد: اتکای کامل به رحمت خدا. نمی توانست کفاره خودش را بدهد. او نمی توانست در مقابل گناهی که مرتکب شده بود چیزی بگوید یا کاری انجام دهد و در پیشگاه خدا برایش مطلقاً غیر ممکن بود. داوود بدهکاران ما را می‌شناخت که نمی‌توانیم بدهی‌های خود را به آنها بپردازیم، چیزی که بعداً عیسی تعلیم داد.

اعتراف و توبه مانند اعلام ورشکستگی است خداوند کمال را می طلبد. كوچك ترين گناه نيز كارنامه كامل را خدشه دار مي كند و تمام اعمال خوب ما در اين دنيا نمي تواند اين لكه را محو كند و خود را از نقص به كمال تبديل كند. هنگامی که گناه انجام شود، ما از نظر اخلاقی ورشکسته شده ایم. تنها امید ما برای کفاره و رستگاری گناهانمان، شخص کامل است.

پس از گناه، تنها گزینه ما اعتراف و توبه است. کسانی که به گناهان خود اعتراف نمی کنند و توبه می کنند بخشیده نمی شوند، ما باید با اخلاص پیش خدا بیاییم تا به گناهان خود اعتراف کنیم و توبه کنیم، داوود گفت: شما قربانی را دوست ندارید... قربانی که خدا می خواهد روح شکسته است. ای خدای شکسته و پشیمان، دل، حقیر نخواهی بود » (مزمور 51 : 16-17 ).

در اینجا، داوود آنچه را که بسیاری در عهد عتیق درک نمی‌کنند بسیار عمیق می‌داند: قربانی‌هایی که در معبد تقدیم می‌شوند هیچ کاری برای گناهکاران نمی‌کنند. نذورات قربانی هایی هستند که به کمال قربانی فراتر از خودشان اشاره می کنند. فقط بره کامل و بی عیب و نقص می تواند واقعاً کفاره گناه را بپردازد. خون گاو و گوسفند نمی تواند گناه را از بین ببرد، اما خون عیسی می تواند. برای اینکه گناهان ما بازخرید و توسط مسیح پوشانده شود، باید با روحی شکسته و قلبی پشیمان به نزد خدا بیاییم.

فداکاری که خدا می خواهد روح شکسته و دل پشیمان است .

صدیقه روشنگر بازدید : 107 پنجشنبه 12 اسفند 1400 زمان : 23:35
ارسال نظر برای این مطلب

تعداد صفحات : -1

درباره ما
اطلاعات کاربری
نام کاربری :
رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 16
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 14
  • باردید دیروز : 13
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 51
  • بازدید ماه : 41
  • بازدید سال : 921
  • بازدید کلی : 37947
  • آخرین نظرات
    کدهای اختصاصی